شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
چشمی که در مصیـبـت تان تر نمی شود شـایـسـتـه شـفــاعت حــیــدر نمی شود چشم همیشه ابــریتان یک دلیــل داشت هر مـاتـمی که مـاتـم مــادر نـمی شود یک عمر خون دل بخورد هم کسی دگر والله از تو پـــاره جـگر تـر نـمی شـود یک چیزخواستی تو از این قوم پر فریب گـفـتــنـد نـه کـنــار پـیـمـبـر نـمی شود گل کرد بر جـنـازۀ تو زخـم سرخ تـیـر هرگز گــلـی شـبـیه تو پـرپر نمی شود پر شـد مـدیــنـه از تب داغ غـمـت ولی با کــربــلا و کــوفـه بـرابـر نمی شود دیگـر تـمـام قــامت زیـنب خـمـیـده بود از بسکه روی نیـزه سر لاله دیده بود |